هوا ی دلم به اندازه آسمان و زمین ابری ست. کمی دلتنگی چاشنی اشک های این روز هایم شده.
به گمان بزرگ شده ام
بزرگ و طاقت فرسا
بزرگ و مادی
بزرگ و
هر چه می خواهی بگو اما من تقصیری ندارم نمی شود در این دنیا کوچک بود.
کودک که باشی له می شوی. باید بزرگ باشی تا له نشوی...
تقدیم به مهربانی دل کوچکش
تو آمدی و دل بی قرار هم خندید
دو چشم عاشق در انتظار هم خندید
به وقت آمدنت ای نسیم شور انگیز
به شوق آمد و حتی بهار هم خندید
کنار پنجره فولادت ای امام رئوف
نفس کشید و دل غمگسار هم خندید
و زیر سایه ی لطف و عنایت خورشید
کویر یخ زده ی روزگار هم خندید
ز شهر ما تو گذشتی و آبرو دادی
از آن جهت گل هر لاله زار هم خندید
فدای هر قدمت ای بهار ،در شوقت
شکفته شد همه جا و انار هم خندید
برای ما تو رئوفی و مهربان آقا
تو آمدی و دل بی قرار هم خندید